همان

همان

همان

همان

درود بر استاد رائفی پور:|

پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ب.ظ

پیش گویی های تحقق یافته ی «خانواده‌ی سیمپسون»

شوخی‌ای که به تدریج جدی و حالا مخوف شده

شهزاد رحمتی| موضوع پیشگویی ها و افشاگری های سریال انیمیشنی خانواده سیمپسون که پخش‌اش از سال 1989 تا کنون  ادامه دارد، سال ها پیش، بیشتر به عنوان شوخی، به خصوص در فضای مجازی مطرح شد ولی تداوم این قضیه در طول زمان، به خصوص که در موارد بسیاری ظاهرا به محدوده هایی فراتر از تصادف کشیده، از مدت ها پیش آنرا در برخی محافل به موضوع بحث هایی کاملا جدی تبدیل کرده است! شاید سازندگان سریال بدون آن که خودشان بدانند یا رو کنند از نوادگان مرحوم نوستراداموس ، معروفترین پیشگوی تاریخ، هستند! البته انصافا خانواده ی سیمپسون در این قلمرو در مواردی حتی نوستراداموس را هم پشت سر گذاشته چون هم بسیار مستقیم و بدون پیچاندن قضیه و مغلق گویی(چنان که در نهایت بشود پیش گویی را به هر چیزی ربط داد!) پیش گویی کرده و هم برخلاف نوستراداموس، مخاطب را به آینده های دور و نامعلوم حواله نمیدهد.

یکی از عجیب ترین این پیشگویی ها قطعا به موضوع ریاست جمهوری "دانلد ترامپ" برمیگردد. در اپیزود چهارم از فصل بیستم سریال که در سال 2008 پخش شد، هومر برای رای دادن به نامزد موردنظرش در جریان انتخابات ریاست جمهوری به سراغ ماشین ثبت رأی میرود و باراک اوباما را انتخاب میکند اما دستگاه، رأ او را به اسم میت رامنی ثبت میکند! در انتخابات سال 2012 معلوم شد که دستگاهی در پنسیلوانیا واقعا آرای بسیاری از رأی دهندگان را تغییر داده و همین امسال برخی در ارتباط با انتخاب ترامپ نیز سناریو هایی مشابه را مطرح کرده اند. اما آنچه به عنوان پیش بینی ریاست جمهوری ترامپ بدان ارجاع دادم این اپیزود نیست و درواقع این قضیه شکل خیلی عجیب و غریب تری دارد. در بخشی از اپیزود هفدهم از فصل یازدهم ، سریال برای تصویر کردن آینده ی لیزا(دختر نابغه ی خانواده) به زمان آینده جهش میکند و لیزا را در منصب رییس جمهور آمریکا میبینیم! بخش تکان دهنده ی ماجرا این است که در بحثی میان لیزا و برخی از اعضای کابینه اش این نکته آشکار میشود که لیزا بعد از "ترامپ" رییس جمهور شده و ترامپ اوضاع اقتصادی مملکت را به پرتگاه فاجعه کشانده است! تصور می کنید این اپیزود در چه سالی ساخته شده؟ در سال 2000 که مطلقا حرفی از ریاست جمهوری ترامپ در میان نبود! بسیاری دیگر از پیش گویی های خانواده ی سیمپسون هم در اپیزود هایی که به آینده ارجاع میدهد شکل میگیرند.

برخی از پیشگویی های این سریال در قالب فجایع زیست محیطی رخ میدهند. مثلا در اپیزودی در سال 1990 موضوع صید ماهی ای که به واسطه ی تخلیه ی زباله های رادیواکتیوی کارخانه ی هسته ای برِنز در اسپرینگفیلد دچار جهش (موتاسیون) شده و سه چشم دارد به تصویر کشیده شده. 21 سال بعد دقیقا چنین ماهی ای در آب هایی نزدیک یک کارخانه ی هسته ای در کوردوبا صید شد! در اپیزود پنجم از فصل یازدهم سریال در 1999 موضوع گوجه فرنگی هایی که به واسطه ی تشعشات رادیواکتیو دچار جهش شده اند تصویر شد. در سال 2013 دقیقا همین اتفاق در ژاپن افتاد!

در زمینه ی ابزار ها و دستگاه های پیشرفته هم خانواده سیمپسون تا اینجا به گونه ای مشابه هوشمندانه ترین آثار علمی ژول ورن به پیشگویی های گاه شگفت انگیزی دست زده. از جمله با تصویر کردن تلفن ویدئویی و آیفون و اسمارتفون و ساعت هوشمند و ... سال ها پیش از ختراع شان . در اپیزودی از سال 1992 ،برادر هومر که برخلاف او بسیار باهوش است ولی به واسطه ی حماقت هومر کارش به ورشکستگی کشیده برای موفقیت دوباره دستگاهی ظاهرا خیالی و عجیبی را اختراع میکند که نوعی مترجم زبان بچه های شیرخواره است و مفهوم واقعی اصوات ظاهرا بی معنای حنجره ی آنها را اعلام میکند. ناممکن به نظر میرسد؟ در سال 2009 دستگاه مشابهی با عنوان «مترجم کودکان» وارد بازار شد.

گاهی ماجرا سروشکلی بامزه به خود میگیرد. مثلا در اپیزودی از سال 2010 میلهاوس دوست صمیمی بارت پیش بینی میکند که "بنگت آر. هولمستروم" جایزه ی نوبل اقتصاد را میگیرد. شش سال بعد این اتفاق افتاد! در آخرین اپیزود فصل 23 خواننده ی معروف لیدی گاگا، در کنسرتی درحالیکه با کابل روی هوا و بالای سر طرفدارانش در پرواز است برنامه اجرا میکند. یعنی دقیقا به همان شکلی که چند سال بعد یعنی همین تازگی در کنسرت لیدی گاگا بین دو نیمه ی سوپربول رخ داد و آن چه ماجرا را عجیب تر میکند شباهت باورنکردنی لباس لیدی گاگا در این اپیزود با لباس واقعی اش در کنسرت است.

دامنه و شمار پیشبینی های کوچک و بزرگ سریال که با گذشت زمان به تحقق پیوسته اند خیلی بیشتر از این هاست ولی مثل خیلی از موارد دیگر ، ماجرا روی مخوف تر و تاریک تری هم دارد ؛ از جمله به واسطه ی ارجاع ها و اشاره های آشکار و پنهان سریال به برخی فرقه ها، محافل و توطئه های پشت پرده : نام هایی مثل ایلومیناتی، فرقه ی جمجه و استخوان و دیگر محافل متشکل از شخصیت های با نفوذ بین المللی و دسیسه هاشان، از جمله قتل هایی که به اعتقاد بسیاری به دستور یا توسط آنها رخ میدهد؛ از مرگ شاهزاده دایانا گرفته تا توپاک شاکور و مایکل جکسون و... یکی از هولناک ترین این ارجاع ها به خواننده ی معروف پرینس و ماجرای مرگ او برمیگردد. پس از مرگ مشکوک این خواننده ، با توجه به سابقه ی اختلاف ها و ناسازگاری های دامنه دارش با برخی چهره های بانفوذ صنعت موسیقی و فراتر از آن ، زمزمه هایی حاکی از این که او درواقع به قتل رسیده است برخاست. در اپیزودی در سال 2008 یعنی هشت سال پیش از مرگ پرینس، می بینیم که چطور کلّه‌گنده های صنعت موسیقی با پرداخت پول، هومر را برای کشتن پرینس اجیر می کنند و او هم این کار را انجام میدهد!

علاوه بر احتمال خویشاوندی میان نویسندگان یا سازندگان این سریال با نوستراداموس فقید که در ابتدا مطرح شد چند «احتمال» دیگر هم در توجیه این وقایع وجود دارد

1. ارتباط صمیمانه(در واقع خیلی خیلی صمیمانه) و پشت پرده ی نویسندگان یا سازندگان سریال با چهره های مقتدری که سررشته ی امور را به ویژه در آمریکا در دست دارند!

2. این که آنها صرفا به واسطه ی تیزبینی و قدرت تحلیل اجتماعی و سیاسی خارق العاده ای امکان چنین پیش گویی هایی را می یابند! و البته یک شبهه ی سوم هم وجود دارد:

3. آن چهره های مقتدر پس پرده یا حداقل برخی از آنها از عاشقان دلخسته ی سریال خانواده ی سیمپسون هستند؛ تا حدی که به هر ترتیبی شده، حتی با به هم دوختن زمین و زمان، اسباب تحقق این پیش بینی های سریال را فراهم می کنند!

 

خب معما حل شد؟ و طبعا آسان هم شد؟ آن وقت شرلوک هولمز بی‌خودی اسم در می کند!


منبع: مجله ی فیلم/شماه 522/اسفند 95

۹۵/۱۲/۰۵
همان

نظرات  (۱)

۱۲ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۰۷ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
:// دنیا رو برنامه ریزی کردند و انگار دنیا داره در همون جهت پیش میره!!!!
پاسخ:
شایدم فقط دارن رفتار دنیا رو پیش بینی میکنن. به یه جور فرمولایی رسیدند مثلا!