همان

همان

همان

همان

تجسد!

دوشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۲۳ ب.ظ

۹۶/۱۰/۲۵
همان

نظرات  (۱۰)

کلمات جالبی به کار می‌بری گاهی. دلالت مثلا چندین بار اومده تو متن. خب این از اون چیزایی نیست که من ازشون استفاده کنم.
پاسخ:
من کلا به "منطق" و موضوعاتش مثل همین "دلالت" خیلی علاقه پیدا کردم جدیداً. اونجا قلمرو کلمات و معانی و تفکره. و خب خیلی جذابه فکر کردن به زبانی که استفاده میکنیم و کلماتی که به کار میبریم.
۲۵ دی ۹۶ ، ۲۰:۴۷ الکس وات
چرا یه کار نمی بری ؟؟ اتفاقا تجربه من نشون داده آدم ها از شنیدن لغات جدید و خارج از محاوره توی گفتگو های محاوره استقبال هم می کنن . منتهی این پروسه باید خیلی نرم پیش بره ، یعنی یهو تورو یه آدم جدید نبینن . از جمع های کوچیک شروع کنی . برای خودت همچین شخصیتی بسازی . مطمئن باش برای آدم های اطراف بیشتر از این که مسخره به نظر برسه جالب به نظر میرسه و بیشتر به هم صحبتی باهات تمایل پیدا میکنن . البته سختِ وارد کردن واژگان جدید به محاوره . باید از لغات کم شروع کنی . 
پاسخ:
خب حس شرم بهم دست میده. چون اطرافیانم معولا آدم های cool ای هستند که لحن و دستور زبان خودشون رو دارن. حرف زدن من گاهی خیلی فاصله دار میشه باهاشون و همین متفاوت بودنه معذب کننده میشه. معمولا هم اینها توی فاز خودشونن خیلی منعطف نمیشن به سمت من. یا شاید هم من ترسو ام. از طرفی حتی اگه این اتفاق مسخره نباشه و "جالب" باشه من باز با همون "جلب" شدن آدمها به سمت خودم خیلی راحت نیستم. باز شاید به روحیه ی الانم برمیگرده.
ولی ممنون از توصیه ت. حتما بهش یه شانس میدم. هرچند درحال حاضر خیلی دور و برم شلوغ نیست!
۲۵ دی ۹۶ ، ۲۱:۱۳ پیمان محسنی کیاسری
جالب این‌جاست که من در کتاب «صید ماهی قزل‌آلا در آمریکا» خوندم که اسکیمو‌ها حتی یک کلمه‌هم برای برف ندارند. 
در اون کتاب هم منبع آورده شده بود برای این حرف. 
پاسخ:
چه عجیب! خب شما توی قطب شمال همینجوری اگر انگشتت رو دراز کنی و به هر سمتی که بگیری، مشار الیه ت برفه! پس چطور تاحالا به ذهنشون نرسیده براش واژه بسازن؟! :D
یه پست پیشنویس در حال تکمیل داشتم راجب ترسام،الان بعد خوندن پستت فک کنم باید برم کلشو‌ ویرایش کنم!:/

پیرو پست قبلیت،میخوای یه چندتا فیلمم معرفی کنم که انواع ترسو تجربه کنی؟!!😇
پاسخ:
:))) حالا منم هنوز نمیدونم اینا هرکدوم چه معنایی پشتشون دارن. در همین حد تشخیص دادم که "بیم" به معنای ترس از عاقبت کاریه. در مقابل امید استفاده میشه. درهمین حد میتونم ایراد ویرایشی بگیرم!

خیر، ممنون. "بیم" آن میرود که در همین اَوان جوانی لازم الایزی لایف بشویم:|
۲۵ دی ۹۶ ، ۲۳:۲۲ پیمان محسنی کیاسری
من که اسکیمو نیستم :)) ولی ما هم در شمال همیشه و هر روز بوی خاص خاکی که بعد از شروع بارش باران از روی زمین بلند می‌شه رو حس می‌کنیم اما تا حالا به ذهنمون نرسیده براش واژه‌ای بسیازیم در صورتی که در برخی زبان‌ها واژه‌اش هست.

در هر صورت من تنها می‌تونم لینک اون صفحه از کتاب رو بدم:
https://books.google.com.ua/books?id=Qe8nSj13h_UC&pg=PA111&lpg=PA111&dq=richard+brautigan+eskimos+no+word+for+ice&source=bl&ots=zaT59kcmLs&sig=Q0935cmrU2qWCXo1WVcUvpzIr94&hl=en&sa=X&ved=0ahUKEwjfgdur3drYAhUihuAKHa84AUYQ6AEIOjAH#v=onepage&q&f=false
پاسخ:
خب منم کلی پرسیدم:)) عجب، اتفاقا من به اون بوی خاص هم فکر کرده بودم. دنبالش گشتم، بهترین لغتی که پیدا کردم "نمخاک" بود!

ممنون از معرفی کتاب. اتفاقا اونجا هم اشاره کرده که علیرغم اینکه تو برفن اما برای برف واژه ندارند. جالبه من هم توی کتاب "خورشید همچنان میدمد_ارنست همینگوی" خوندم که برای "گاوبازی" عبارتی به زبان اسپانیایی وجود نداره و از ترجمه ی عبارت انگلیسیش استفاده میکنن.
۲۶ دی ۹۶ ، ۰۵:۰۵ حضرت کازیمو
چند نکته: ۱- هر دالّی مدلولی دارد (بدیهی) ۲- دلالت امری ارادی نیست ۳- هر دالی ممکن است برای هر فرد مدلول خاص خود را داشته باشد...
کلا برای ارتباط بهتر با انسان‌ها و مفاهمه‌ی بی‌نقص‌تر، مدلولی رو در نظر بگیر که با شنیدن دالّ توسط شنونده ذهن شنونده رو به سمت اون مدلول دلالت میکنه، نه اون چیزی رو که مثلا در معاجم نوشته شده. امروز دیگر برای عموم مردم بین واژه‌های ظاهراً مترادف تفاوتی نیست و همه‌ی آنها برای مردم یک مدلول دارند. پس بنظر من تفاوت گذاشتن بین مثلا واژه‌های ترس و پروا و بیم، جز ثقالت بیان و دور شدن از مقصود تکلّم عایده‌ای ندارد. چون هدف اصلی و نهایی از تکلم، تفهیم و تفهّم (مفاهمه) است و از هر چیزی که شمای متکلم را از این مقصود دور می‌کند دوری کن. گور پدر لغت‌نامه‌ها.
ما وضعی داریم به نام وضع تعیّنی. ینی وضعی که به سبب کثرت استعمالِ لفظی در یک معنا، اون واژه رو به تدریج و بر اثر گذر زمان برای اون معنا تعیّن می‌بخشه (برخلاف وضع تعیینی)، یعنی واضع معینی در کار نیست و لفظ کم کم از معنای موضوع‌له خارج شده و برای معنای دیگری بکار می‌رود. اگر بر اثر گذر زمان مردم دقایق مدلولاتِ واژه‌های مترادف رو نادیده گرفتند و آنها را در معنایی غیر از موضوع له خود بکار می‌برند شما هم سر تسلیم فرود بیار که در مقابل وضع تعینی تنها باید سر خم کرد و پذیرفت. خیلی هم خودت رو خسته نکن برادر :)
البته همونطور که گفتم کاملا به مخاطب بستگی‌داره، شما باید دقت کنی دلالت رو در ذهن مخاطب. چون دلالت کاملا نسبیه و هیچ معلوم نیست هر دال در ذهن هر مخاطب سر از کدام مدلولی درمی‌آورد. همین است که "زبان" را پدیده‌ی غریبی می‌کند، حتی شاید برخلاف آنچه از او انتظار داریم ما را از مقصود و هدف دور کند تا نزدیک. کلا مفاهمه عمل سختیه برادر، خیلی سخت
پاسخ:
الان  مثلا همین تفهیم و تفهم و مفاهمه که اشاره کردی در سه باب ثلاثی بود و همه شون برای من معنی "فهماندن" داشت!:))
موافقم که الان چنین شرایطی هست. ولی مدلول ها هنوز پابرجا هستند. و باز حس میکنم خیانت به دنیای اطرافمه اگر تجربیاتم رو با الفاظ دقیق تدوین نکنم!
مثلا خود تو در چند تا از پست هات از واژه ی "قرار" استفاده کردی که برام جالب بود. میتونستی بگی "آرامش" ولی واژه ی "قرار" رو آوردی و به ذهن من موضوع لهی غیر از اونچه که برای "آرامش" وضع شده متبادر شد. درواقع دقیق تر و بهتر تونستم منظورت رو بفهمم. گرچه شاید همون نسبی بودن دلالت اینجا وسط باشه ولی من خوشبینم به این قضیه و فکر میکنم مدلول ها در ذهن ما نزدیکند. حالا شاید کدر تر یا روشن. ولی یکی اند چون به لخاظ ذهنی از یک دنیای واقعی تغذیه میکنیم و از حوادث و شرایط یکسانی تاثر میگیریم. پس تجربه ها هم قابل انتقالن.

+ممنون از توضیحاتت. استفاده کردم واقعا.
۲۶ دی ۹۶ ، ۱۵:۴۴ حضرت کازیمو
آره خیلی خوبه دقیق بودن، من برای آدم‌های دقیق و اون‌هایی که واژه‌ها رو بیهوده بکار نمی‌برند خیلی احترام قائلم. و چقدر خوبه که تو دقیق شدی روی مسائل و نمی‌خوای از هر چیزی بدون توجه بگذری. این موافقت با پستت.
اما مخالفت: ما واقعا حوادث و شرایط یکسانی رو تجربه می‌کنیم؟ فکر نمی‌کنم، تجربه‌ی زیسته‌ی هر کس متفاوت با دیگریه. و حتی یک تجربه‌ی کوتاه مثلا ده سال پیش میتونه در دلالت‌های ذهنی او تاثیر بگذاره. مثلا ذهن تو از بوی یک عطر شاید چیزهایی رو تداعی کنه که دیگری نه. و...
در کل دقت، چیز خوبیه :دی  من موافقم باهات :)

- در مورد سه واژه‌ی تفهیم، تفهم، مفاهمه: اینا هر سه یک ماده دارند (ف ه م)، اما هیئت‌هاشون با هم تفاوت داره. اولی مصدر باب تفعیل، دومی مصدر باب تفعّل، سومی مصدر باب مفاعله. هر کدوم از این سه هیئت رنگ و بوی متفاوتی به این ماده می‌دهند. تفهیم ماده‌ی فهم رو متعدی کرده، یعنی معناش میشه: فهماندن. دومی باب مطاوعه است (اثر پذیری)، یعنی فهم در او اثر کرد، تقریبا میشه گفت: فهمیدن. سومی معنای مشارکت میده، یعنی بیان شرکت دو شخص یا دو چیز در یک فعل. که فعل در اینجا فهم‌ه، مفاهمه یعنی شرکت متکلم و مخاطب در عمل‌ فهم. میشه گفت معنی هر دو واژه‌ تفهیم و تفهم رو در خود داره. 
یک مثال در مورد باب مطاوعه: معنای غالبی باب انفعال مطاوعه است. مثلا ما می‌گوییم شیشه را شکستم پس شیشه شکست. یعنی من در شیشه اثری گذاشتم و شیشه اون اثر رو پذیرفت. فعل دومی (شکست) رو معمولا عرب‌ها در باب انفعال می‌آرند. کسرتُ الزجاجَ فانکسر. 
تفهم هم همین جوره. یعنی به کسی فهماندم مطلبی را (تفهیم)، پس او فهمید (تفهم).
دقیقا مثل تعلیم و تعلّم. تعلیم یعنی آموختن به کسی، تعلم ینی فراگرفتن از کسی.
باب مفاعله هم که مثال زیاد داره، مثلا مجاهده، که نشون‌دهنده‌ی شرکت دو طرف در امر جهاده. یا منازعه مثلا و...
پاسخ:
این تجربه زیسته رو هنوز خوب درک نکردمش. فکر میکنم حق با تو باشه. کمی ساده انگارانه به موضوع نگاه کردم. به هرحال شباهت ها هم هستند. هیجانات پایه در همه ی ما یکسانند و خیلی از مجراهای شناختی ما. از طرفی زمانه و زیست بوم مشترک، ما رو در معرض تجربه های مشترک قرار میده و دلالت های مشترک میسازه. شاید این طوری دوستی ها شکل میگیرن با همین شباهت ها. خیلی کلی دارم میزنم. نمیدونم. ولی دقت، چیز خوبیه به هرحال، خوشحالم که موافقی باهام:)
به این تجربه های زیسته متفاوت که فکر میکنم احساس تنهایی عمیقی بهم دست میده.

_خیلی ممنون مجدداً. واقعا لذت میبرم از یاد گرفتن قواعد زبانی عربی. جالبه خود انفعال و اسم فاعلش،"منفعل"، رو توی فارسی هم به همین معنای مطاوعت استفاده میکنیم، برای نشون دادن تاثرپذیری صرف و بی کنش بودن.
 تعلیم و تعلم رو همیشه با هم اشتباه میگرفتم، الان کاملا تفاوتشون رو فهمیدم. درواقع میشه گفت: متفهِّم شدم! ممنون:)
من به طرز مزخرفی اینجوری حرف میزنم! 
میخوام بگم خونه مون رو میگی؟ 
یهو میگم خانه مان را میگویی؟ 
البته این ربطی نداشتا:-D ولی تو مایه های بیم و هراس هم حرف میزنم 
خلاصه اوضاع داغونیه داداچ
خدا نصیب نکنه نگاهای مردم رو-_-
پاسخ:
آره یادمه چند وقت پیش یه وُیس هم گذاشته بودی توی وبلاگت و خیلی از لغات متفاوت استفاده میکردی:) این خیلی خوبه. به نظرم همینطور باید حرف زد، خودمون باید یه انجمن تشکیل بدیم اصلا:D
انجمن متفاوت حرف زنندگان:-D
پاسخ:
همین نام تصویب شد!
 :D
:))))
پاسخ:
:))