همان

همان

همان

همان


۹۶/۱۱/۱۳
همان

نظرات  (۴)

۱۳ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۰۰ شوالیه‌ی افسرده‌سیما
دلم برای آسفالت خشک کوچه ها تنگ شده. برف و سرما و رطوبت بهم نمیسازه. حال و روز اون مامور بلوچ داستان گیله مرد رو دارم، آب و هوای این روزها ناخوش احوالم کرده.
۱۳ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۳۰ شوالیه‌ی افسرده‌سیما
الان که میبینم باز تو همین پست هم از خودم اطلاعات شخصی دادم:/ فاک!
۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۲۳ جـاودان ـم
آیا کسی هست که بشه از پشت مانیتور و از روی نوشته‌های وبلاگ شناختش؟ فکر نمی‌کنم.
در نهایت، ما همه همینیم.
پاسخ:
باز اگه شناخت ناقص یا شناخت کمرنگ بدست می اومد میشد یه کاریش کرد. ولی این شناخت بیشتر به سوء برداشت شبیه.
در مورد دیگران نمیتونم چیزی بگم ولی خب درمورد خودم اینجا تنها جا توی دنیاست که برای گفتن حرفهام، شنونده ای وجود داره. ولی بدبختانه اون کسی که ابنجا داره حرف میزنه انگار من نیستم، تصویریه که مخاطبها از من توی ذهنشون دارن. و اون تصویر هرچی باشه مطمئنم که من نیستم. یه غریبه ست. و این خیلی ناجوره که یه آدم غریبه تمام این مدت مشغول بازگو کردن موضوعات خیلی خصوصی من بوده. خیلی عصبی کننده ست.
رو پستت وایتکس ریختی یا دم و دستگاه من هنگ کرده؟!
اومده بودم دوباره بخونمش •-•
پاسخ:
نه من وایتکس ریختم. شرمنده، فکر نمیکردم کسی دوباره بیاد برای خوندنش.