همان

همان

همان

همان

چند ماه پیش در خواب

پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۱:۳۵ ق.ظ

پیش نوشت. اگر از محتوی هولناک و چندشناک پزشکی خوشتون نمی آد نخونید، یا لینک رو باز نکنید.



یک درّه بود میان دو قسمت مرتفع سنگلاخ. یک دره ی سرسبز. با بلندی های رشته کوه مانند و تخته سنگ هایی به رنگ قهوه ای سوخته. آفتاب غروب میکرد، همه جا نارنجی و طلایی رنگ میشد، نسیم میان علف های سبز میپیچید، منظره ی زیبایی بود. اینجا و آنجا در داخل دره یا روی تخته سنگ ها، مجسمه های زیبایی قرار گرفته بودند. مجسمه یا عروسک هایی با هیئت انسانی. بعدش، به نحوی که در خواب اتفاق می افتد خبردار شدم اینها آدمهای واقعی هستند. یعنی جسد بودند. ظاهرا سالها پیش در این دره، یک قبیله ی عجیب از آدمخوارها زندگی میکرده اند، این آدمخوارها جهانگرد های بدبختی که سر از این دره در می آوردند را میگیرفتند، بعضی هاشان را می کشتند و میخوردند، بعضی دیگر را برطبق رسومی مقدس میکشتند، بعد اجساد آنها را به روش ناشناخته ای خشک میکردند که هرگز فاسد نشود، در نهایت ازشان همین فیگور های بی نهایت زیبا را میساختند. آدمخوارها سالها پیش منقرض شده اند و این مجسمه ها ازشان به جا مانده. تمام این مجسمه های طبیعی(در واقع اجساد) به شدت زیبا بودند، هرکدام فیگور خاصی داشتند که انگار زیباترین حالتی بود که بدن انسان میتواند به خود بگیرد، مثلا یکی مثل چوپان ها روی بالاترین تخته سنگ نشسته بود و نی میزد، یکی مثل دهقان ها در اعماق دره ایستاده بود و کار میکرد. یکی با نخی از آسمان آویز بود. و مثل بندباز انعطاف باشکوهی به بدنش داده بود. همه جا پر از این اجساد بود. این ها را میدیدم، و حسی میان عمیقترین لذت هنری و عمیق ترین وحشت زندگی داشتم. و حالت تهوعی از امتزاج این دو حس.

وقتی بیدار شدم طبیعتا تعجب کردم که این چه خواب مزخرفی بود که دیدم. هولناک بود ولی نمیشد اسم کابوس رویش گذاشت. تا جایی که من مطلعم لغت «هول» به ترس معمولی اطلاق نمیشود. هول به حالتی از اضطراب و وحشت اطلاق میشود که دلیلش امری قدسی یا باشکوه باشد. یک وحشت مقدس مثلا. درواقع این چیزی که دیدم یک جور رویای هولناک یا کابوس ملایم بود.
بعد فهمیدم منشا این رویا، پست اخیر اینستاگرام رفیقم بود، پزشکی میخواند، عکسی گذاشته بود از یک نمایشگاه پزشکی. تاحالا فکر کردید که یک جسد میتواند زیبا باشد؟ روشی در پزشکی هست به اسم پلاستینه سازی(کلیک) به این صورت که بافت های بدن یک جسد را از آب و چربی خالی میکنند و با مواد خاصی ماندگارش میکنند، مثلا یک جسد کاملا پوست کنده میبینی که عضلاتش کاملا مشخص است و میشود برای اهداف علمی به راحتی مطالعه ش کرد. این روزها، کلا این جور چیزها اعصابم را بدجور به هم میریزد. حتی نه لزوما چنین موضوعات هولناکی، مثلا همین سگهای خانگی. به بعضی از این سگهای خانگی که نگاه میکنم همچو حسی دارم. یک جور وحشت مقدس. سگهایی که با اصلاح مصنوعی ژنتیکی و رفتاری عملا دیگر سگ نیستند، یک جور اسباب بازی اند. یک چیز نامانوس. بحث سر ارزشگذاری نیست. کلا سیستم فکری من طوری نیست که دستکاری بیش از اندازه ی آدم در طبیعت را بپذیرد. میگویند علم زیباست، واقعا زیباست. ولی برای من زیبایی یک جسد است در زیباترین حالت ممکن. زیبایی علم باشکوه است و از «مناسبات انسانی» جداست. همین، قضیه را هولناک میکند... و مهوع.

پ.ن. دوستم میگفت یه دونه مدل کامل پلاستینه شده ی انسان رو میخواستند از طرف دانشگاه بخرند، یک میلیارد و خرده ای در می اومد. گفت حالا با این وضع دلار حتما چهار میلیاردی شده.

پ.ن. با این پست ملایم و دلچسب، من برم سر به بالین بنهم بخوابم.

پ.ن. این دومین پست امشب بود. اون یکی رو هم اگه خواستید نگاهی بندازید.
۹۷/۰۶/۲۲
همان

نظرات  (۳)

هرچی خواستم بنویسم، جز :| :||| :|||||||||| به ذهنم نیومد.
رو سر بنه به بالین
پاسخ:
حالا چرا پوکرفیس به این غلظت؟! به لحاظ چندشناکی یا نقطه نظرات رادیکال راجع به علم؟ :))
میرویم که ما را دیگر در planet X راه نیست :)
انسانِ پوست کنده آخه؟ خیاره مگه :|
پاسخ:
:-))) یه خرده ضایع بود این تعبیر «پوست کنده» که نوشتم! یادی هم کنیم از رمزی بولتون گیم آو ترونز:))
میشه یادی نکنیم؟ همینجوری خوبه -_- :))))

بعد اون "پوست" نکند، فککنم کلا کند :))
پاسخ:
:)) یاد این صحنه ی reunion تیون و رمزی تو ویدویوی کلدپلی افتادم:
https://youtube.com/watch?v=AOrCfd29A0Q

اون خدا بیامرز روش های خاص خودشو داشت :))