همان

همان

همان

همان

اصالت محاق

يكشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۲۳ ق.ظ

الحذار ای غافلان، زین وحشت‌آباد الحذار/ الفرار ای عاقلان، زین دیومردم الفرار

ای عجب، دلتان نه بگرفت و نشد جانتان ملول/ زین هواهای عفن زین آب‌های ناگوار

عرصه نادلگشا و بقعه نادلپسند/ قرصه‌ای ناسودمند و شربتی ناسازگار

مرگ در وی حاکم و آفات در وی پادشاه/ ظلم در وی قهرمان و فتنه در وی پیشکار

امن در وی مستحیل و عدل در وی ناامید/ کام در وی ناروا، راحت در او ناپایدار

ماه را ننگ محاق و مهر را نقص کسوف/ خاک را عیب زلازل چرخ را رنج دوار

مهر را خفاش دشمن، شمع را پروانه خصم/ جهل را بر دست تیغ و عقل را بر پای خار

نرگسش بیمار بینی لاله‌اش دل‌سوخته/ غنچه‌اش دلتنگ یابی و بنفشه سوگوار

تو چنین بی‌برگ در غربت به خواری تن‌زده/ وز برای مقدمت روحانیان در انتظار

بوده‌ای یک قطره آب و پس شوی یک‌مشت خاک/ در میانه چیست این آشوب و چندین کارزار


«جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی»

۹۷/۰۶/۲۵
همان

نظرات  (۱)

سلام
در ادامه:
در وضعِ روزگار نظر کن به چشمِ عقل
احوالِ کس مپرس که جایِ سوال نیست (عبید زاکانی)
و
با ما اگر خدای کُنَد دشمنی، به‌جاست
کز آشنا پناه به بیگانه برده‌ایم(نظیری نیشابوری)
گفتم شاید در ارتباط باشن با این غزل شاهکار

توضیح اینکه ایشون(جناب عبدالرزّاق خان اصفهانی)رو خلّاق المعانی گفته اند و کلیم کاشانی رو خلّاق المعانی ثانی
ممنون از حسن انتخابت
پاسخ:
سلام
ممنون بابت این دو بیت. مرتبط با غزل و مرتبط با روزگار ما...

خلاق المعانی،  این اسم واقعا برازنده ست برای شاعر چنین غرلی.
ممنون از کامنت خوب شما.