همان

همان

همان

همان

۱۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

الحذار ای غافلان، زین وحشت‌آباد الحذار/ الفرار ای عاقلان، زین دیومردم الفرار

ای عجب، دلتان نه بگرفت و نشد جانتان ملول/ زین هواهای عفن زین آب‌های ناگوار

عرصه نادلگشا و بقعه نادلپسند/ قرصه‌ای ناسودمند و شربتی ناسازگار

مرگ در وی حاکم و آفات در وی پادشاه/ ظلم در وی قهرمان و فتنه در وی پیشکار

امن در وی مستحیل و عدل در وی ناامید/ کام در وی ناروا، راحت در او ناپایدار

ماه را ننگ محاق و مهر را نقص کسوف/ خاک را عیب زلازل چرخ را رنج دوار

مهر را خفاش دشمن، شمع را پروانه خصم/ جهل را بر دست تیغ و عقل را بر پای خار

نرگسش بیمار بینی لاله‌اش دل‌سوخته/ غنچه‌اش دلتنگ یابی و بنفشه سوگوار

تو چنین بی‌برگ در غربت به خواری تن‌زده/ وز برای مقدمت روحانیان در انتظار

بوده‌ای یک قطره آب و پس شوی یک‌مشت خاک/ در میانه چیست این آشوب و چندین کارزار


«جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی»

۱ نظر ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۲۳
همان
 
(CD cover for the compilation album"the best of 1980-1990"I)


دریافت

U2

See the stone set in your eyes
See the thorn twist in your side
I'll wait for you
Sleight of hand and twist of fate
On a bed of nails she makes me wait
And I wait, without you
With or without you
With or without you
Through the storm we reach the shore
You give it all but I want more
And I'm waiting for you
With or without you
With or without you
I can't live
With or without you
And you give yourself away
And you give yourself away
And you give
And you give
And you give yourself away
My hands are tied
My body bruised, she's got me with
Nothing to win and
Nothing left to lose
And you give yourself away
And you give yourself away
And you give
And you give
And you give yourself away
With or without you
With or without you
I can't live
With or without you
Oh
With or without you
With or without you
I can't live
With or without you
With or without you

پ.ن. هنوز همانم. گفتم یه تنوعی بدم به وبلاگم یه مدت.
۳ نظر ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۳۱
همان

در یک دنیای ایده آل، من باید عضو یک گروه موسیقی shoegaze میبودم. یک Band ورشکسته ی بی نام و نشون متشکل از چند تا جوانک پروانه ای، که توی یکی از عصر های ماه نوامبر، اولین و آخرین کنسرتش را برای یک مشت موزیک گیک دیگر اجرا میکند. توی گاراژ کهنه ی خونه ای در انتهای کوچه ی دورافتاده ی شهر. آن شب نوارکاست های دموی آلبوم اولمان را بین رفقا پخش میکنیم که البته خود آلبوم هیچ وقت تکمیل نشد. مدتی بعد، از هم می پاشیم و هرکس میرود پی کار خودش. یکی صندوقدار یک فروشگاه شبانه روزی میشود، یکی توی گاراژی شاغل میشود و ماشین صاف و صوف میکند، یکی مهندس موسیقی یک کمپانی ضبط کوچک محلی میشود و... یکی هم میرود و آنقدر میرود که هیچ خبری ازش به گوش بقیه نمیرسد. گهگاهی همدیگر را میبینیم. حالا همه میانسال و کند و سنگینیم، چیز زیادی ازآن سالها یادمان نیست، آنقدر توی روزمرگی خودمون گم و گور شده ایم که دیگر نای کند و کاو گذشته نداریم و فقط با ادای جمله ی those were the days سر تکون میدهیم و به جلو خیره میشویم. یا اصلا، من اونی ام که بی نام و نشون میشود. که هیچ وقت نمیپذیرد ایام جوانی و بی قیدی سرآمده، دشت های فراخی که تویش با کله میدویدیم کور و تنگ شده. من کسی میشوم که طعم آزادی را به مزه ی خاکستر سیگار تاخت نمیزنم، نمیپذیرم ساز زدن فقط دلخوشکنک مقتضای teenagerی مان بوده، یا موزیکی که میساختیم crap بوده. من, عاطل و آسمون جل، هر روز ساعت پنج بعدازظهر, نت های کهنه را در هوا حس میکنم. من آواره ام و در مسکنت دست و پا میزنم. اما در عوض، من، تنها کسی هستم که آن روز عصر ماه نوامبر را از همه بهتر به خاطر می آورم. عجب عصر تاریک حیرت آلودی بود. 

۶ نظر ۲۲ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۱۱
همان

پیش نوشت. اگر از محتوی هولناک و چندشناک پزشکی خوشتون نمی آد نخونید، یا لینک رو باز نکنید.

۳ نظر ۲۲ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۳۵
همان

زمان،

زمان، زن فربه و میانسال حامله ای بود، آبستن هر لحظه، که ویار «جان آدم ها» داشت. و إلّا این همه عجاله و اضطرار به بلعیدن ایام عمر و جوانی من از کجاست؟

۱ نظر ۲۲ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۳۸
همان


"This Song is called "Felitsa", and "Felitsa"... is my mother"

1993, Yanni, at Acropolis concert_

 

"This Song is called "Felitsa", and "Felitsa" was... my mother"

 Yanni, at Puerto Rico concert, 2011_


:Song is called Felitsa



دریافت


۳ نظر ۱۹ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۱۷
همان


مطمئن نیستم هنوز اینجا رو میخونی یا نه.

همچنان برات آرزوی «یقین» میکنم. گرچه هردو میدونیم محال اندیشانه ست،

میدونیم و نمیدونیم...

Low Man’s Lyric

۱۱ نظر ۱۹ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۳۲
همان
به دلایلی این پست رو و چند تا پست دیگه رو پاک کردم. نمیدونم. راحت نبودم. عذرمیخوام. البته اگر چیزی برای عذرخواستن هست.
۳ نظر ۱۷ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۰۰
همان

۴ نظر ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۴۶
همان

هر چند ز کار خود خبردار نیم

 بیهوده تماشاگر گلزار نیم

بر حاشیه‌ی کتاب، چون نقطه‌ی شک 

بیکار نیم اگر چه در کار نیم

***

۲ نظر ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۳۰
همان