همان
همان
همان
همان
خانه
دربارهی من
تعطیل شد. برمیگردم. ولی نه همان.
خلاصه آمار
بایگانی
شهریور ۱۳۹۷
(۱۴)
مرداد ۱۳۹۷
(۷)
خرداد ۱۳۹۷
(۱۷)
ارديبهشت ۱۳۹۷
(۱۷)
فروردين ۱۳۹۷
(۲۵)
اسفند ۱۳۹۶
(۳)
بهمن ۱۳۹۶
(۱۱)
دی ۱۳۹۶
(۳۹)
آذر ۱۳۹۶
(۴)
آبان ۱۳۹۶
(۲۷)
مهر ۱۳۹۶
(۵۰)
شهریور ۱۳۹۶
(۳۴)
مرداد ۱۳۹۶
(۱۶)
تیر ۱۳۹۶
(۶)
خرداد ۱۳۹۶
(۵)
فروردين ۱۳۹۶
(۶)
اسفند ۱۳۹۵
(۹)
بهمن ۱۳۹۵
(۱۲)
دی ۱۳۹۵
(۱۵)
آخرین مطالب
۹۷/۰۶/۲۵
اصالت محاق
۹۷/۰۶/۲۳
دوسویگی هایی که ما را انسان میکند
۹۷/۰۶/۲۲
Alison, I'm lost
۹۷/۰۶/۲۲
چند ماه پیش در خواب
۹۷/۰۶/۲۲
عجاله
۹۷/۰۶/۱۹
Her name
۹۷/۰۶/۱۹
کارت پستالی برای دوست قدیمی
۹۷/۰۶/۱۷
ما هردو بی هویت
۹۷/۰۶/۱۰
اکتشاف معنای لغت «شیدایی»
۹۷/۰۶/۱۰
نقطه.
نویسندگان
همان
(317)
پیوندهای روزانه
کودک و طبیعت
از خاطرات یک پزشک
پشت هر پنجره رازی است...!
خرمایی شیرین ترین رنگ دنیاست .
سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۱۲ ب.ظ
۹۵/۱۰/۲۱
همان
نظرات
(۱)
۲۱ دی ۹۵ ، ۲۰:۱۷
masi Rika
بذار برسیم خونه اگه گازت نگرفتم!
:))))
چقد حس خوبی داشت این جمله!!!:)
یه نگرانی آمیخته با عشق توش موج میزنه!!!:)
چقدر دلم میخواست این صحنه رو مستقیما مشاهده میکردم!
پاسخ:
آره واقعا نگرانی و عشق و کمی هم خشونت البته:)))
هوم. صحنه ی دلنشینی بود واقعا. جای شما خالی!
چقد حس خوبی داشت این جمله!!!:)
یه نگرانی آمیخته با عشق توش موج میزنه!!!:)
چقدر دلم میخواست این صحنه رو مستقیما مشاهده میکردم!