حالا تمام این انرژی ها و شلوغ کاری ها و بی خیالی های من با شروع ترم جدید و اجبارم برای بیرون رفتن از خونه و وارد این اجتماع چندش آور شدن; به انزوا، غم، بی حسی و انواع و اقسام پارادوکس ها تبدیل میشه :دی
پستت خوب بود، یه انرژی خاصی داشت، اون حرفی که همیشه می گفتی با این پستت برام تداعی شد که: ' ما اینجائیم تا با هم باشیم، همین. اینجا مسابقه ی نویسندگی نیست، پس بنویس و راحت بنویس. '
+ تا بیان باشه، کی معتاد تلگرام میشه ؟ :-"
پاسخ:
ممنونم ... خیلی ممنون... من متعلق به همم! [تعظیم های متوالی به حضار]
خوشحالم دوست داشتید. دیگه مدتیه همون نیمچه ذوق ادبی نوشتنم هم خشکیده متاسفانه. گاهی خودمم یادم میره این با هم بودن رو. ممنون از حس خوبی بهم دادین:)
+والا منم چیز خاصی ندیدم تو تلگرام. خیلی شلوغ پلوغه خدایی:/ پاکش میکنم همین امروزفردا...
اینستا بدترین فضایی بود که تجربه کردم!!...یجورایی بی درو پیکره! یجورایی ریاکارانه س!! طرف میره کتابفروشی و یه کتاب میگیره...یه گلدون و چارتا گل میذاره کنارش و یه فنجون قهوه...زیرشم اضافه میکنه "واقعن کتاب دره جدیدی به دنیایه ابدیت باز کرده!" (به کاربرد کسره و ه نیز توجه نمایید!) بعد که میشینه تا بخوندش،انقد ورق میزنه و صفحه رد میده که کتابه به اذن خدا به تکلم میفته و میگه "ببند مارو داداش...خستمون کردی...بشین خودم برات شفاهی تعریف میکنم داستان چیه!" خوشحالم کنکور باعث شد ازش کنده بشم!! تلگرام یکم کارآمدتره!!یعنی حداقل یه فایده ای داره!...
ناپلئونی واقعن دردسره!!مث این شیرینی قدیمیا که روش پودر قند داشت!یدونه شو ورمیداشتی تا 24ساعت باید با دست پودراشو رو فرش پخش و پلا میکردی!!نسلشون منقرض شد به حول و قوه ی الهی!!
همه زورمو زدم تا قبل از عکس رو خوندم ! جالبه که تا واردش شدی همه هوار شدن سرت .. مگه چند وقته شماره موبایلت همینه ؟!
راستی ناپلئونی خشکه من کلا سراغش نمیرم. یعنی فقط درصورتی میرم سراغش که تمام نون خامه ای ها و لطیفه ها و رول ها رو هپلی کرده باشن ... فقط در اون صورته که بین شیرینی های مزخرف خشک و ناپلئونی ٬ ناپلئونی رو انتخاب میکنم :دی
پاسخ:
خداقوت پهلوان:) آره یه هف هش سالی میشه که این خط رو دارم:/
آقا ناپلئونی کجاش خشکه برادر؟ پر از خامس. درواقع یه تلفیق فوق العاده ایه از شیرینی تر و خشک*_*
حالا تمام این انرژی ها و شلوغ کاری ها و بی خیالی های من با شروع ترم جدید و اجبارم برای بیرون رفتن از خونه و وارد این اجتماع چندش آور شدن; به انزوا، غم، بی حسی و انواع و اقسام پارادوکس ها تبدیل میشه :دی
پستت خوب بود، یه انرژی خاصی داشت، اون حرفی که همیشه می گفتی با این پستت برام تداعی شد که: ' ما اینجائیم تا با هم باشیم، همین. اینجا مسابقه ی نویسندگی نیست، پس بنویس و راحت بنویس. '
+ تا بیان باشه، کی معتاد تلگرام میشه ؟ :-"