چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۵۶ ق.ظ
پاسخ:
آره این پسره رسما مجمع البدبختی بود! خودمم فکر کردم داره پیاز داغش رو زیاد میکنه.
راستش این حال و هوای "ضداجتماعی طور"ی که دارم بهم اجازه نمیده از دانشگاه و رشته ی تحصیلی و روابط بچه ها و این چیزا بنویسم:)) کلا رویکردم اینه که از درونیات و افکار خودم بنویسم اینجا. البته درباره ی دانشگاه حرفای زیادی دارم فقط فعلا نمیشه زد:|
اتفاقا شهری که من هستم یکی از خلوت ترین و خوش آب و هواترین شهرستانایه تهرانه... یعنی قدیما که بوده.... این "جای جالبی نیست" که گفتی (به قول خودت) در مورد شهرقدس و اسلامشهر اونورا صدق میکنه نه اینجایی من ساکنم:دی
نه والا. زیاد دوست ندارم جاهای مختلف باشم. بیشتر به خاطر این تنهایی دوست دارم برم تو مکانای عمومی و شلوغ. معتادم یجورایی.
دوست که هست ولی اون صمیمیت نیست....
مرسی داوش که نوشتی. هر وقت میام کافی نت از اولین وبلاگایی که باز وب توئه. فقط فرصت نمیشه کامنت بذارم.
پاسخ:
واقعا همینطوره. البته من شخصا هیچ نیازی به "کسی بودن" حس نمیکنم. تا همین چند سال پیش دوست داشتم کسی باشم ولی جدیدا به نظرم میاد هیچ اهمیتی نداره که ما کی باشیم.
میدونید، قبل از اینکه راجع به حقیقت زندگی و هدف زندگیمون فکر کنیم به ما یاد دادن که هدف زندگی "علم اندوزی" و "نام نیکو به جا گذاشتن" و "ماندگار شدن" و این چیزاست. در حالیکه تمام این چیزا به نظرم روی هواس. خیلی از دانشمندا از نظر من برده ی نفس خودشون بودن. برده ی لذت جویی بودن. از اینکه به لحاظ علمی بالاتر از دیگران باشن "لذت" میبردن نه از پیشبرد علم و خدمت به بشر و این حرفا. اینجاست من شیفته ی فلاسفه و تفکر شدم. آدمایی که با سماجت به دنبال حقیقت میگردن. این آدما حداقل تکلیفشون با خودشون و زندگیشون مشخصه. با چشمای بازتری زندگی میکنن. ارزششون حقیقته... نه "مقام" و "جایگاه" و "ماندگار شدن" و "کسی بودن".
اون جمله ی بالایی معطوف بود به سطر های قبلش. ینی این همه فیلسوف و ریاضیدان درباره ی اسرار هستی نظری دارن و دائما همدیگر رو نقض میکنند و هیچ کس نمیتونه ادعا کنه به حقیقت رسیده. حتی عده ای راجع به خود "تفکر" هم نظرات متفاوتی دارن. حالا من واقعا این وسط چیکار میتونم بکنم. با این ذهن کند و این همه بدبختیم:دییی
جامعه ی مزخرفیه. پر از رنج و بی عدالتی. به هرحال وقتی ارزشِ زندگیِ آدما فرادستی و ثروت باشه یه همچین وقایعی هم رخ میده:(
چقدر حرف زدم. شرمنده!