پاسخ:
یه کم روشن تر شدم. ظاهرا اینکه "ماهیت عشق چیست" چندان تاثیری در اینکه "چطور با عشق مواجه بشیم" نداره. البته گفتم، هنوز با این پدیده ی خانمان سوز مواجه نشدم که بخوام تحلیلش کنم. بیشتر میخواستم درباره ی اون "
اشتیاق به عشق ورزیدن و عطش دوست داشته شدن" بنویسم و اینکه چنین اشتیاقی از کجا نشئت میگیره.
من هم واقعا خوشحالم که یک دانشجوی فلسفه اینجا رو میخونه. البته این کمی هم ترسناک و معذب کنندست. آدم همش احساس نادانی میکنه:))
ما فقط دو نوع عشق داریم .یکی عشق بنده به خدا و یکی دیگه عشق مادر به فرزند .بقیه ی عشقا تحت تاثیر هورمون ایجاد میشن!
یه بار که داشتم با داداشم راجب این جریانات حرف میزدم به جمله ی بالا بند "عشق داداش به آبجیش"م اضافه کرد!منم متعاقبا بند بالعکسشو اضافه کردم که خب دیدم تاثیرگذاری جمله داره مورد دستمایه قرار میگیره،عشق خونوادگی رو به جای عشق نوع دومش ذکر کردم!
باقیش هرچی که هست زودگذره و صرفن برای حل "بحران بغلِ گرمِ مالِ خودِ آدم "[کافه پیانوی فرهاد جعفری!] انجام میگیره!
مهم اینه هرعلاقه ای که پیش میاد آدم سعی کنه ازش لذت ببره و حسای خوب ازش بگیره!^_^