اتفاقا من احساس میکنم همون جریان هم از مصادیق ابتذال بود. ابتذال یعنی همین که آموزش پرورش ما اینقدر در عرضه کردن میراث ادبی، بد و سطحی عمل کرده که یک همچو جریانی رو بوجود اومده. درواقع این جریان نوعی هجویه بود بر اون تصویر مالیخولیایی و نچسبی که به ما از شعرا نشون دادن. یه جور اعتراض.
شما کمی که روی اشعار حافظ دقیق بشی به راحتی میتونی دغدغه های خودت رو با اشعارش مطابقت بدی. حافظ حکیم بود. ادعا نمیکنم حافظ رو میشناسم ولی حس میکنم که حکمت چیز کمی نیست. حافظ در نظر من همانقدر داناست که ارسطو و دکارت. بنابراین هیچ وقت اشعار نازل نسروده. میدونید چه زمانی به این نتیجه رسیدم؟ وقتی داشتم با پدربزرگم درباره ی معنای زندگی بحث میکردم! او هم اعتقاد داشت فکر کردن به چنین مسایلی بی فایده ست. برای اثبات حرفش هم اصلا از فلسفه سخنی به میان نمی آورد، فقط به اشعار حافظ و مولانا استشهاد میکرد. دو بیت از حافظ برام خوند که تکونم داد. تا اون موقع من هم موضع شما رو داشتم، فکر میکردم بی خودی دارن کلام شعرا رو تکریم میکنن. ولی اون روز فهمیدم این آدمها واقعا دغدغه مند بودن. پس باید پذیرفت که کسی که دغدغه داشته اشعارش هم عمیق تر از این حرفاست،
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان؟
گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
به این ابیات توجه کنید واقعا به بحث ما نزدیک نیست؟
نه بابا این حرفا چیه؟ شما در هر سطحی خرده بگیرید ما به دیده ی منت میپذیریم :دی
به نظرم نمیتونید با موضوع تقلیل اشعار گذشتگان موافق باشید ولی درعین حال قایل به عجز ما از فهم اندیشه هاشون باشید.