پاسخ:
هوم.خب من هم خیلی چیزی ازش دستگیرم نشده، فقط همین غافلگیری که به چشم سیاه شده و تشابه که ایجاد شده میخندن و کیف کردن برام بامزه بود. با اون خشونت در تضاده.
شاید منظورش اینه که ما وقتی میتونیم کنار هم خوش باشیم که دردمون مشترک باشه..
پس وقتی دردمون مشترک نیست بزنیم تو طرف درد ایجاد کنیم که همدرد بشیم که خوش باشیم؟ :/
البته اینی هم که تو گفتی هست خب.
پاسخ:
برداشت شما درست تره به نظرم. درواقع من اصلا برداشتی نداشتم! مفهوم "همدردی" اصلا به ذهن من نرسید. بیشتر به اون حس لذت حاصل از تشابه و وفاق توجه میکردم و اینکه چه بهایی براش میدیم.
اصلا چرا باید اولش بای دیفالت ناراحت باشن به خاطر اینکه شبیه هم نیستن ؟؟
ولی بعنوان یه چیز سطحی به نظرم کار خلاقانه ایه .
پاسخ:
شاید.
مگه کسی گفت اولش ناراحتن بخاطر عدم تشابه؟ اینکه از شبیه بودن خوشحال بشن مشروط به این نیست که حتما قبلش بخاطر شبیه نبودن ناراحت بوده باشن. البته شایدم حق با تو باشه. یا شاید آدما بای دیفالت به خاطر تنهایی و اینکه کسی شبیهشون نیست ناراحتن. درواقع تنهایی ریشه ی همه ی غم هاست.
عزیزم چرا لقمه رو دور دهنت میچرخونی مگه نمیبینی توی باکس اول جفتشون ناراحتن ؟؟:)))
پاسخ:
خب ناراحت که هستن. با این مخالفتی ندارم. تو گفتی چرا بای دیفالت باید به خاطر شبیه نبودن ناراحت باشن, من هم گفتم الزاما ناراحتیشون به خاطر عدم تشابه نیست. کلا ناراحتن.
+ ولی قبول دارم کلا لقمه ها رو زیاد دور سرم میچرخونم متاسفانه:-)