سلام پرهام، از برگشتنت حسابی خوشحالم. قلمت محکم تر و گیراتر شده، و آدم رو برای خواندن مطالب بیشتری از تو، مشتاق تر میکنه.
مدتها بود به بیان سر نمیزدم، خاصه که بعد از کوچ رفقا کم از یک آشغالدونی نداشت. از طریق کانال کازیمو اینجا رو پیدا کردم. امدم خواندم و گل از گلم شکفت. بلاگ یعنی این. نه آن حضرات از خود متشکر و از دماغ فیل افتاده که از موضع دانای کل می نویسند و بعد کامنت ها را هم می بندند و لابد پیش خودشان فکر میکنند چه قدر «نویسنده»اند! بگذریم...
بعد از این بیشتر به «همان» خواهم آمد، اگرچه شاید باید گفت که این «همان» است که همواره سراغ آدم می آید...
پاسخ:
با این کامنت من هم دقیقا گل از گلم شکفت، راستش حتی کمی هم ناباوری بهم دست داد که واقعا و جدی مخاطب این کامنت منم؟! خیلی ممنونم از لطفت.
خودم که راستش همیشه یه سری بلاگر خیلی خوب تو بیان سراغ دارم که اتفاقا از دلایل خداحافظی ها و بی رغبتی های مقطعی من در نوشتنند، انقدر که خوبند.
چیز دیگه ای که مایه مسرت بود دیدن آواتار قدیمیت و اسم قدیمیت بود، این تصویر کافکا خیلی خوبه. یه جورایی نویسنده ی آوخ رو همیشه با این تصویر میشناسم :)