همان

همان

همان

همان

ستون نویس هیچشنبه های یک روزنامه ی باطله

شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۷ ب.ظ
بده کشتی می تا خوش برانیم...

***
۹۶/۰۵/۲۸
همان

نظرات  (۴)

بنظر من ک اصن نوجوون و اینا نیستی. بنظر من خیلی پیری.. افسرده... ببخشید!
پاسخ:
خب منم یه جورایی میگم همین گیر کردنم توی نوجونی افسردم و پیرم کرده! باید ازش بگذرم دیگه... "ببخشید!" چرا ؟ ممنون از نظرتون :)
این تصویر از تصویرگری‌های کتاب دون‌کیشوته، درسته؟
جمله‌ای که ابتدای معرفی‌نامه خودتون نوشتین و این تصویر هماهنگی عجیبی ایجاد می‌کنه. جمله‌تون رو برام ملموس‌تر می‌کنه...
پاسخ:
همینطوره، البته مطمئن نیستم توی کتابش هست یا توی چه چاپی. این تصویر گراووریه از  Gustave Doré. اگه سرچش کنید نقاشی های زیادی از دن کیشوت داره.
خوشحالم که این طور که فکر میکنید، منم خیلی حس میکردم این نقاشی شارح حال منه، اون روزهایی که اینجا پستش کردم. هرچی هست از افسون این نقاشیه.
ممنون ازین کامنت...
کتاب دون کیشوت تو ایران ترجمه ضعیف و ناقصی داره با این وجود وقتی ترجمه رو می‌خوندم به نقاش اشاره شده بود...

و خب البته خواهش می‌کنم :)
پاسخ:
راستش هیچ ایده ای ندارم از زبان اصلی یا ترجمه ی انگلیسی و فرانسوی این کتاب. من همون ترجمه ی فارسی محمد قاضی رو خوندم، و خب، برای من حقیقتا لذت بخش بود. البته تصویری نداشت اون کتاب کلا.

:)
بله منم با همین ترجمه خوندم، هرچند تو ترجمه‌ها وسواس دارم و به نظرم محمد قاضی تو ترکیب دو ترجمه انگلیسی و یکی فرانسوی نتونسته بود توازن رو برقرار کنه. شاید هم به خاطر ادبیات قدمی‌تر کتاب باشه...
ولی خب نسخه من نقاشی داشت :)))
پاسخ:
خب من خیلی تخصصی نمیتونم نگاه کنم درواقع اصلا تخصصی نمیتونم نگاه کنم چون آشنا نیستم به زبان دیگه ای، ولی خب از بلاغت و گرمی قلم محمد قاضی خیلی خوشم اومد.

منم یه نسخه ی پی دی اف از کتاب دارم که اتفاقا همین گراوور های گوستاو دوره رو داره، منتها تصویر این پست رو ندیدم داشته باشه. :-)