همان

همان

همان

همان

لوگوس

سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۵۲ ق.ظ

۹۵/۱۰/۲۱
همان

نظرات  (۲)

چه دغدغه مشترکی...
جدیدن منم زیاد بهش فک میکنم..که تهش چیه واقعا!
همین منطقی بودن همه چیز واسم ترسناکه...همین که همیشه دو دو تا چهار تاس!
ازینکه قوه اختیارم در این حد پست و خواره میترسم!میخوام یه کاریو انجام بدم فک میکنم این تو تقدیرم نوشته شده،میام نقضش کنم یه کار دیگه انجام بدم...میگم نکنه این تغییر دادن م جزو تقدیرم بوده باشه...!
خوبی و بدی چیه دقیقن؟!بدی مطلق وجود نداره...ما به خلا خوبی میگیم بدی...حالا اگه این همه مدت جای خوبی و بدی رو اشتباه فهمیده باشیم چی؟!

چقدر این کامنتم پراکنده س...یجورایی افکارمم در این حد درهم برهمه راجب این موضوع!
پاسخ:
والا پست من هم در این حد درهم و برهمه! کلا اصلا داریم راجبه همین درهم و برهمی صحبت میکنیم. 
جالبه منم همیشه به این تقدیر فکر میکنم. کلا من سعی میکنم به بحث سرنوشت و تقدیر و این چیزا فکر نکنم. به نظرم ما اختیار داریم ولی در حق انتخابامون دچار جبریم. میتونیم از بین چند تا کار مختلف، یکی رو آزادانه انتخاب کنیم ولی این که که اون حق انتخاب ها چی باشن دیگه دست ما نیست انگار. مثلا من ایده آلم اینه که مثه بیل گیتش پولدار بشم ولی همین که دوست دارم بیل گیتس بشم درواقع جبر تاریخه که باعث شده ایده آلم بیل گیتس شدن باشه. شاید اگه چند هزارسال پیش زندگی میکردم ایده آلم این میشد که یه شکارچی دایناسور بشم:دی
۲۱ دی ۹۵ ، ۲۰:۳۱ روح‌الله (در دستان لرزان باد)
نسبیت واقعا ترسناکه. مبهم‌ترین ترسی که باهاش روبرو شدم
پاسخ:
نمیدونم این چیزی که من اینجا نوشتم دقیقا نسبیته یا نه. یا شایدم بشه اسمش رو گذاشت "گم شدن". این که افکار آدم خیلی راحت از هم میپاشند. خود شما تو یه پستی جمله ی جالی به کار بردید: من گمشده خود را نیز گم کرده‌ام.