همان

همان

همان

همان

یه سوال

پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ق.ظ

۹۶/۰۶/۰۲
همان

نظرات  (۴)

پدر ایشون بیکار که نیست صبح تا شب به دنبال بلاگشان برود!
بنظرم جوری بنویسد که حتی اگر پدرش هم آمد و خواند نفهمد این وبلاگ پسرشه!
پاسخ:

یکی از جذابیت های روانشناسی همین وقتهاییه که ذهن فرد بیمار، منطق فرد سالم رو طرد میکنه. مثلا یکی که پارانوییده و فکر میکنه اطلاعات دنبالشه هرچقدر بهش بگی بابا مگه اطلاعات بیکاره که دمبال تو بگرده آخه؟ قبول نمیکنه!:))

نمیدونم واقعا. به هرحال نمیتونه هیچ اثری از خودش تو نوشته ها باقی نذاره....


+ولی یاد یه مسئله ی جالب و بی ربط افتادم. یه جایی خوندم که میگفت اگه اکثر آدمهای دنیا شیزوفرنی داشتن، اون موقع آدمهای سالم، بیمار محسوب میشدن و باید خودشون رو درمان میکردن!

آره در حالت عادی کاریم نمیشه کرد و سختیش همینجاست ... اکثرا نصیحت و حرف و ..‌کاربردی نداره فرد خودش باید به یه مسئله یا یه راه حل برسه ...

همیشه اکثریت سالم به حساب میان و اقلیت بیمار ، موافقم با این حرفتون. 

پاسخ:

مسئله همینه که ذهن ما دنیا رو تحلیل میکنه وختی همون ذهن دچار خطا بشه دیگه اصلاح ش به این راحتیا نیست. کلا این ایده که کل دنیا تو ذهن ماست و مستقل از ذهن وجود نداره، همه چی رو پیچیده میکنه(میگم خوبه این واژه ی «پیچیده» هست که هر وخت مخم نکشید ازش استفاده کنم:D)

گیریم پیدا هم کرد و خوند. عوضش اون شخص اون موقع راحت میشه دیگه. نه لازمه دیگه دنبال بازی کنه نه اینکه دیگه عقایدشو پنهان کنه از خانواده. کلا از این جهت باعث نفس راحت کشیدنش میشه.
بگید جری باشه در بازی ای ک تام دنبالش میکنه.  یه جور برنامه بریزه که برنده خودش باشه همیشه تا جایی که میشه. حتی اگر بقیه قبول نداشته باشن این موقعیت الان کسی که توش برندس اونه، و فک میکنن طرف مقابلش برندس.
حالا یا ذهنی مث این ک گفتم یا هم که عملی هم اگر شد بکندش البته عملیش بهتر وب عوض کردن باشه. مثلا رمز بذاره برا پستای مشکوک تر سنگین تره تا وب عوض کنه. بعد حتی میتونه از الان برنامه اپدیت کردن ذهن خانواده رو اجرا کنه که اگر روزی هم مثلا وبش رو پیدا کردن بد نشه. خلاصه اینجوریا دیگه :-"
پاسخ:
فک میکنم بهترین کار همینه که خود واقعی رو نشون بده تو دنیای واقعی. خیلی ها هستن که صفحه ی شبکه اجتماعیشون دست خانواده شون هست و درعین حال هر حرف ناجوری میزنند.
ولی خب این رفیق ما گمشده توی خودش، خودش رو دوست نداره، برای همین دوست نداره با اطرافش ارتباط بگیره، میترسه... 
پدرشو بکشه خب
پاسخ:
یا خودش رو بکشه