همان

همان

همان

همان

رادیو آوا_2

پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۱۰ ق.ظ

حافظ|

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت/ گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم/ یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس/ گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا/ سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی/ جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود/ از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم/ یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست/ کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم/ جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

 

نکته دان عشق از علیرضا عصار

 


دریافت

۹۶/۰۸/۲۵
همان

نظرات  (۱)

۲۵ آبان ۹۶ ، ۰۱:۱۱ شوالیه‌ی افسرده سیما
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود/ از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت