همان

همان

همان

همان

۹۶/۱۰/۰۱
همان

نظرات  (۴)

۰۱ دی ۹۶ ، ۲۳:۲۸ شوالیه‌ی افسرده‌سیما
وختی به «اراده» ی اون دست بزرگ فکر میکنم میترسم
دست خدا.. 
اینا رو از کجا پیدا می‌کنی؟
پاسخ:
به من که یه جور حس ناامنی القا میکنه بیشتر! میشه گفت بازم تفاوت منظر پدید اومد:))
بیشترشون رو از کتاب "کاریکاتوریست های مشهور جهان" انتشارات سروش ولی آثار گورمه لن رو توی گوگل میگردم. این مطلب فارسی هم جالبه دربارش: اینجا
همین الان یه پای اندازه ی اون دست میاد با لگد اون دسته رو میزنه کنار،بعدشم دو زوج نگاه در هم گره خورده رو زیر چکمه هاش له میکنه،و البته اون پا نمیتونه متعلق به کسی باشه غیر گشت ارشاد!:|
پاسخ:
یا خدا!:)))))
متاسفانه به نظر میرسه حوزه ی اختیارات گشت ارشاد واقعا در همین حدم هست:|
یه چیز بپرسم؟
در نگاه اول اون ناامنی رو حس می‌کنی یا وقتی بیش‌تر بهش فکر می‌کنی؟
آخه معمولا این دوتا تعابیر متفاوتی رو حاصل می‌کنن.

+ یه‌خطی توضیح وبلاگ هم خوب شده.
پاسخ:
همون اولش. فک کنم این احوالاتم بعد از فکر کردن به قضیه زلزله تاثیر داشته تو نگاهم(دیگه دارم شورش رو در میارم:D) یعنی این دست بزرگ در نگاه اول شاید یک جور پناهگاهه ولی درعین حال ما هیچ خبری از قصد و غرض صاحب این دست نداریم. هیچ چهره ای از صاحب دست نداریم. خیلی مرموزه. همین تسلیم مطلق بودن برام ترسناکه.

+ممنون از شما.