همان

همان

همان

همان

جوراب و فلش مموری

جمعه, ۸ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۱۳ ب.ظ

۹۶/۱۰/۰۸
همان

نظرات  (۳)

چقد موراکامی وار بود پستت . تهش هم به هاراگیری خفیفی ختم شد . 

موراکامی هم ازین تشبیه های عجیب خاص داره مثلا جورابتو در نیاوردی اونم شش سال . (حالا نه دقیق اینو ها)
البته منم صبح رفتم دوچرخه و هنوز جوراب پامه . برا خوابم تاحالا شده جوراب پام باشه لذا زیاد نگرفتم مشکلت با اون بخش زندگیت چیه :)) 

باید بیای اینجا . تا دوازده شب کتابخونه بازه فقط بری جلد کتابا رو نگاه کنی هم جذابه ! یه حرومزاده هم نیس که بهت چشم غره بره و بخوای به خاطرش چند هفته اون طرفا نپلکی . 
پاسخ:
هاراگیری هم مگه خفیف و شدید داره؟:))

اصلا تو برو توی ویکی پدیای موراکامی، اونجا تو قسمت influenced by ش رو نگاه کنی اسم من رو زده^_^
جدی مشکلی نداری با قضیه؟:/ آقا خیلی آزار دهنده ست. بعد اون حس آزادی عمیق بعد از درآوردن جوراب رو هم حس نمیکنی یعنی؟:))

باز دل ما رو کباب کردی با این مقایسه هات، خیر نبینی به حق اُدین :/
پرهام جان این «وختی»هات چنان روی اعصاب آدم رژه میره که آدم رو از خواندن ادامه ی پست منصرف میکنه! صمیمانه تقاضا میکنم یک فکری به حالشون بکن :-\ 
پاسخ:
به خیال خودم این نوشتن بعضی کلمات به صورت ملفوظ، نوشته رو از حالت خشک در می آورد. نمیدونستم انقدر آزاردهنده ست! چشم، دیگه درست مینویسم:-)
۰۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۰۴ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
یه عصری که کلید نبرده بودم و کسی تو خونه نبود مجبور بودم تو خیابون پرسه بزنم، گیر کرده بودم پشت ویترین کتابفروشی ها!! حس خوبی بود.
پاسخ:
هوم. واقعا حس خوبی دارن کتابفروشی ها:)