هایکوی زمستان
«امشبم را جایی بده»
فریاد میزند و شمشیرش را میاندازد.
برف بادآورد را نگاه کن!
شعر از: بوسون(Buson)
توضیح: مرد شمشیرزن پا به میهمانسرا میگذارد و شمشیرش را میاندازد به
نشانهی اینکه با نیت صلحخواهانهای آمده است. آیا ناشناسی که از بوران
(در لغت: «برف بادآورد») به درون اتاق هجوم آورده مردی بود از چنگ عدالت
گریزان یا مسافری نیمه یخزده یا بزرگزادهای که ناشناس سفر میکرد؟
بقیه اش دیگر با خواننده است.
***
خیلی خوش آمدید!
حتی دانه های برف روی بستر نیز
از «پاکبوم» است.
شعر از: ایسا(issa)
توضیح: ایسا
چون درگذشت این شعر را زیر بالش او پیدا کردند. پاکبوم (Jodo) بهشت
بودائیان است. شاعر که سخت بینوا بود، در کلبهی مخروبهای میزیست. غالباً
از درز پنجره و دیوار آن برف به اتاق میریخت و روی بستر و کف آن مینشست.
با اینهمه ایسا روح شادش را حفظ کرده بود.
***
در مقام معاون من
در آب «سال نو» تن میشوید.
کلاغ را نگاه کن!
شعر دوباره از: ایسا(issa)
توضیح: شاعر کلاغی را میبیند که در صبح نوروز دارد در برکه تن میشوید و آن را به طنز معاون خود میخواند. ایسا سپاسگزار کلاغ است چون کاری را میکند که او میبایست بکند. ایسا که روحانی است تقریبا در تمام شعرهایش با پرندگان، غوکان، حشرات، و آفریدگان دیگر طبیعت همدردی عمیق دارد.
برگرفته از کتاب «صد هایکوی مشهور» اثر دانیل. سی. بیوکانن، ترجمه ی ع. پاشایی
پ.ن1. دوست داشتم این قطعه ها با این روزها مناسبت داشته باشند ولی دریغ از یک دونه برف.
پ.ن2. لا به لای کتابهای قدیمی پدرم این کتاب رو پیدا کردم. کاش میشد به جای pdf، همین کتابی که دستم هست رو درسته میذاشتم برای دانلود! با همین جلد مقوایی چروک دار که گوشه هاش خرد رفته و ورقهای کهنه ش. قیمتش رو هم زده 50 تومن.
دانلود کتاب:
دریافت
حجم: 2.21 مگابایت