همان

همان

همان

همان

مرگ ایوان ایلیچ

سه شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۲۶ ب.ظ

۹۶/۱۲/۰۱
همان

نظرات  (۴)

۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۳۸ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
خیلی بده آدم نخواد یا نتونه بنویسه!
نوشتن گاهی تنها داراییمونه!
پاسخ:
نوشتن گاهی تنها داراییمونه.. دقیقا...
و خوبه که شما دوستان وبلاگی هستین که مخاطب این حرفهای اغلب پرت و پلای من باشید، ممنونم ازین بابت:)
فک کنم این تکرار اونقدام بد نباشه‌..اگه چیزی از زندگی قبلیمون یادمون مونده باشه کلی راه اشتباهه که میتونیم نریم،شاید اصلا همین الانم تو زندگی دوبارمونیم و این نفس و وجدانی که هی وز وز میکنه که یه کاراییو انجام ندیم همون من ناخودآگاهیه که نتیجه کارمونو تو زندگی قبلی دیده

+چقد جات خالی بود و چقد خوب که زودتر از موعد نوشتی :)

پاسخ:
البته اینجا صحبت از زندگی دوباره یا سه باره  نیست. منظورم تکرار بی نهایت همین یک زندگی ای بود که تجربه میکنیم. مثل یک چرخه. یعنی بعد مرگ دوباره متولد بشیم و دوباره همین زندگی رو تکرار کنیم توی همین زمان و مکان و با تمام فکر ها و تصمیم ها و اعمالی که انجام میدیم و با همین سیر مشخص. یعنی پیش ازین ما بی نهایت بار این زندگی رو تکرار کرده بودیم و بعد از مرگ هم دوباره تکرارش میکنیم! تا قبل ازین من بی نهایت بار این چیزا رو نوشتم.
اینجو نگاه کردن، اختیار انسان رو هم نفی میکنه یعنی از بیرون که ببینی ما اصلا اختیاری نداشتیم و همه ی جزییات زندگی از قبل مشخص بوده. از نگاه دیگه، ما اختیار داریم توی این زندگی خوشبخت باشیم و تا بی نهایت زندگی سعادت آمیزمون رو تکرار کنیم. یا بدبخت بشیم و تا ابد مجبور به تکرار یک زندگی نکبت بار بشیم! البته خب میدونم که این حرفها درحال حاضر چیزی بیشتر از توهم و خیالپردازی نیست ولی خب فکر کردن بهش و عمیق شدن توی این تصور باعث میشه آدم سخر قریشی وار منقلب بشه!:)))
+ممنون:)
++اپیزود دوم از فصل دوم سریال black mirror به اسم White Bear دقیقا همین ایده رو نشون داده. اکیدا توصیه ش میکنم:)
کافکا هم راجع بهش فکر کرده، میگه: « انگار که تولد من تمام نشده باشد، انگار که من از این زندگی غم گرفته دوباره و دوباره در این اتاق نمور زاده می‌شوم. »
فکر کردن بهش هم وحشتناکه !
پاسخ:
این موقع ها، موقع لمس این وحشت خالص، آدم تازه میفهمه پشت این جمله های بی نظیر چه دنیایی پنهان شده. «انگار که تولد من تمام نشده باشد».... ممنون از این نقل قول فوق العاده.
خب حقیقتش الان که فک‌میکنم اینکه بی نهایت بار زندگی و اشتباهاتم تکرار شه خیلی‌ برام راحت تره تا تصور اینکه بعد مرگم نیست میشم‌ و از چرخه دنیا حذف میشم!
واقعا چقدر مسائل‌مختلف دیوونه کننده ی پیچیده ی غیرقابل هضم وجود داره واسه فک کردن!ما چطوری هنوز عقلمونو از دست ندادیم؟!
+مرسی حتما،گذاشتمش تو‌ لیستم!:)
پاسخ:
موافقم. این حداقل میل به بقای آدم رو آروم میکنه. یجورایی آدم رو لذت گرا و بیخیال میکنه. ولی سنگینیش اینجاست که هیچ راهی برای اثباتش نیست. نه میشه قبول کرد بر منباش زندگی کرد و نه میشه ازش چشم پوشید. واقعا گاهی حس میکنم این افکار فقط تخیلاتی اند که آدم رو دیوونه میکنن. ولی با اینهمه انسان بودن به همین تخیلاته. برای همین برام ارزشمندن.

+خواهش میکنم، بذارش اون بالای لیستت:D

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">