همان

همان

همان

همان

میدون انقلاااااوووب باش، میدون انقلاب

سه شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۲۴ ق.ظ

۹۷/۰۲/۰۴
همان

نظرات  (۱)

چه انقلاب گردی خوبی بود!
دانشگاه لیسانسم حوالی سیدخندان بود، برای ارشد اما دانشگاه تهران قبول شدم. راستش ذوق خانوادم از خودم بیشتر بود، اما بعد از تقریبا 3 سال رفت و آمد، از چهارراه ولی عصر تا میدان انقلاب و آن سر در نوستالژیک، می توانم بگویم رسوبی از انقلاب هم بر لایه های رسوبی گذشته ام افزوده شد. آن قسمت شلوغ شهر را بابت همین شلوغیش دوست نداشتم -همانطور که گوشه ی دنج دانشگاه قبلی را بابت خلوتی اش دوست داشتم!-. اما فکر نمی کردم روزی برسد تداعی همان شلوغی بی معنا و خاکستری اش هم مرا هوایی کند...

راستی از بخش اول پستت یک دفعه چیزی رو کشف کردم؛ آدم ها عمدتا زمانی به یکدیگر بی پرواترین حمله را می کنند که در واقع دارند به خیال خود، با گذشته ی خود تسویه حساب می کنند. فکر می کنند که وقتی به صفتی از خود یا گذشته شان می تازند، دارند تیری به قلب خود روانه می کنند، اما آن تیر وقتی به آن صفت می خورد، برعکس کمانه می کند و به تمام کسانی که واجد آن صفت اند برخورد می کند! بی خود نیست که می گویند ریشه ی صلح با دیگری در صلح بودن با خویشه. انگار هیچ صفت و امری در این دنیا نیست که فقط و فقط از آن خود من باشه، چیزی که هیچ کس دیگر در آن سهیم نباشه...
پاسخ:
:)
من هم از وقتی با اون کوچه پس کوچه های دنج توحید تهران شدم، انقلاب از چشمم افتاد. واقعا شلوغیش «بی معنا»ست. چه تعبیر خوبی بود این بی «معنا». ولی خب بازم انقلابه. شخصیت خودش رو داره:-)

دقیقا منم به همین فکر کردم! برام عجیب بود که چرا برخلاف تمام خودزنی های گذشته، این یکی به دیگران معطوف شد. بعضی صفات مذموم اند و اگه بهشون بتازی کسی ناراحت نمیشه. مثلا اگه از بی ارادگی خودم میگفتم، مشکلی نداشت، ولی اون موضوع واقعا چیز بدی نبود، صرفا همین تنفر خودم مذمومش کرد. حالا با خود صلح کرده یا نه باید فتیله ی خودزنی رو دیگه بکشم پایین :))